هنرهای زیبا (Fine art) هنرهایی است که تنها به دلایل زیباییشناسی و کمتر با توجه به کارکرد یا پایداریشان خلق شدهاند. به عبارتی نه به خاطر چیزی دیگر، بلکه به خاطر خودشان به وجود آمدهاند؛ مانند: نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی.
در سنتهای آکادمیک اروپایی، هنرهای زیبا عمدتاً برای زیباییشناسی یا زیبایی ایجاد میشوند و آن را از هنر تزئینی یا هنر کاربردی متمایز میکند، که همچنین باید برخی از عملکردهای عملی را شامل میشود، مانند سفالگری یا فلزکاری. در تئوریهای زیباییشناسی که در رنسانس ایتالیا ایجاد شد، بالاترین هنر آن چیزی بود که امکان بیان و نمایش کامل تخیل هنرمند را فراهم میکرد، بدون هیچیک از ملاحظات عملی درگیر مثلاً ساختن و تزئین قوری. همچنین این مهم تلقی میشد که برای ساخت اثر هنری نیاز به افراد متخصص و گوناگون با مهارتهای تخصصی نیست، بهعنوان مثال، ممکن است با یک قطعه مبلمان یک اثر به وجود بیاید. حتی در هنرهای زیبا، سلسله مراتبی از ژانرها بر اساس میزان تخیل خلاق مورد نیاز بود، با تاریخ نقاشی که بالاتر از طبیعت بی جان قرار میگرفت.
یکی از تعاریف هنرهای زیبا این است که «این در زمره هنرهای تجسمی در نظر گرفته میشود که اساساً برای اهداف زیباییشناختی و فکری ایجاد شدهاست و به دلیل زیبایی و معنادار بودن آن، بهویژه، نقاشی، مجسمهسازی، طراحی، آبرنگ، گرافیک و معماری مورد قضاوت قرار میگیرد». (و اکنون در هنر عکاسی هم مورد توجه است). تفاوتهای مفهومی بین هنرهای زیبا و هنرهای تزئینی یا هنرهای کاربردی وجود دارد (این دو اصطلاح عمدتاً رسانههای مشابهی را پوشش میدهند). تا آنجا که به مصرفکننده هنر مربوط میشود، ادراک کیفیتهای زیباییشناختی مستلزم قضاوت دقیقی بود که معمولاً از آن به عنوان داشتن ذوق خوب یاد میشود، که هنر زیبا را از هنر و سرگرمی رایج متمایز میکرد.
واژه “Fine” با ترجمه فارسی زیبایی، چندان نشان دهنده کیفیت اثر هنری مورد بحث نیست، بلکه نشان دهنده خلوص رشته طبق قوانین سنتی اروپای غربی است.به جز در مورد معماری، که در آن کاربرد عملی پذیرفته شده بود، این تعریف در اصل هنرهای کاربردی یا تزئینی «useful» (مفید) و محصولاتی را که به عنوان صنایع دستی تلقی میشدند را حذف میکرد. در عصر معاصر، این تمایزات و محدودیتها اساساً بیمعنی شدهاند، زیرا به مفهوم یا نیت هنرمند، بدون توجه به ابزار و رسانهای که از طریق آن بیان میکند، اولویت داده میشود.