در علوم فلسفه و وجود، هنر رابطه بسیار نزدیکی با متافیزیک و اگزیستانسیالیسم و رئالیسم دارد.
ارسطو هیچ گونه محکومیت هستی شناختی برای هنر ندارد. او مانند افلاطون فکر نمیکند که یک مرتبه ایدهآل از واقعیت (شکلها) و یک مرتبه پایینتر از واقعیت (چیزهای مادی) وجود دارد و حقیقت و ارزشهای دوم (واقعیت مادی) توسط اولی (اشکال) ارائه میشود در نتیجه، ارسطو برای هنر نیز محکومیت اخلاقی ندارد .
مانرو بریسیدی (۱۹۸۲) یک تعریف کارکردی از هنر ارائه میدهد:«اثر هنری ترکیبی از شرایط مورد نظر است که به منظور ارائه تجربههای زیباییشناختی ارزشمند قادر به نشان دادن ویژگیهای زیباییشناختی هنر باشد.»
پازولینی نیز میگوید:«هنر وسیلهای است برای به نمایش گذاشتن یک ایده ذهنیِ خیلی خاص که حداقل ده نفر دیگر از آن اطلاع نداشته باشند.»