چکیده
قبه الصخره (۱) یکی از قدیمیترین و مهمترین آثار معماری اسلامی بعد از مسجدالاقصی در قدس است که در دوره خلافت عبدالملک بن مروان خلیفه اموی بنا گردید. این مسجد تقدس خاصی نزد مسلمانان دارد. همچنین یکی از قدیمیترین نمونههای هنر معماری ارزشمند تمدن اسلامی است .قبه الصخره نخستین بنای اسلامی است که در شکل اصلیاش باقی مانده است، گرچه در طول اعصار، تعمیر و بازسازی شده ولی امروزه در این بنا، بیشتر آثار معماری مربوط به سده اول هجری قابل مشاهده است.در این پژوهش ،واکاوی حکمت و زیبایی شناسی این اثر تاریخی ، تطور بنا و تاثیرات هنر باستان بر خلق این اثر به روش توصیفی و داده های کتابخانه ای و اسنادی و نمونه های پژوهش مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
مقدمه
بررسی تاریخچه بنا، تزئینات داخلی آن ،نگاهی اجمالی بر روند سیر هنر های پیشین ملل ،اشارات باستان شناسانه و هستی شناسی هنر به جا مانده آن،تصویر ذهنی عمیق و قابل تأمل نسبت به اثر مورد بررسی خلق خواهد کرد. در ادامه به تفصیل در خصوص موارد فوق به توضیح و ارائه پرداخته و مطالعات تطبیقی الگوهای تاثیرگذار بر ایجاد هنر به کار رفته درقبه الصخره را مورد واکاوی قرار خواهیم داد.آنچه مبانی زیبایی شناسی هنر اسلامی را پدید آورده است،باطن برخواسته از معنویات و حکمت الهی است،آنگونه که در ادامه با وجود تاثیر هنر غرب در خلق این بنا ،تاکیدی مداوم بر تداوم حکمت باستانی ایرانیان پیش از اسلام و تعالی معنویات در قالب هنر اسلامی نامیده می شود.
تاریخچه بنا
قبه الصخره بنایی در بیت المقدس است که ساخت آن در سال ۷۲ هجری قمری (۶۹۱ میلادی) به اتمام رسید و از نخستین آثار باقیمانده اسلامی (حیدرنتاج و مقصودی، :۱۳۹۸:۴۲-۴۱) و به احتمال زیاد اولین دستاورد عمده و مهم هنری و معماری حکومت امویان است.( 71: 1959 Grabar )
قبه الصخره در اصل یک معبد یهودی بوده و تزئینات بیزانسی و نقوش ساسانی و بازنمایی آیات قرآنی در این بنا نشان میدهد هدف از برپا کردن آن برای تأکید حاکمان بر پیروزی اسلام بوده که تکمیل کننده دو دین توحیدی مسیحی و یهودی است.(رشیدی و خبری، ۱۳۹۰:۸۳ ) بنا بر مستندات در دوره اسلامی در سال ۱۵ هجری قمری، عمر خلیفه دوم مسلمانان ،بیت المقدس را تصرف کرد و مطابق با تنظیم صلح نامه ای به ساکنان شهر قدس اجازه داد تا با پرداخت جزیه کلیساها و معابد خود را زیارت کنند اما یهودیان را از ورود به بیت المقدس منع کرد. (حمیدی، ۱۸۹:۱۳۸۱ ) در هنگام حضور عمر در شهر قدس و عقد قرارداد صلح مسجدی به نام
۱: به عربی: قبه الصخره المشرفه
مسجد عمر یا همان قبه الصخره ساخته شد.( هواگ و مارتن،۲۶ :۱۳۸۸ ) اما برخی معتقدند که قبه الصخره مسجد عمر نیست، بلکه در جوار آن واقع شده است. (حمیدی، ۱۹۰:۱۳۸۱ ) لازم به ذکر است که مسجد عمر در نزدیکی حرم شریف واقع شده است و برخی به اشتباه این بنا را با مسجدی که عمربن خطاب بعد از فتح بیت المقدس ساخت یکی پنداشته اند.
در دوره امویان به ویژه عبدالملک بن مروان و پسر او ولید ،تعمیر و ساخت مساجد آغاز شد. در سال ۶۹ هجری قمری (۶۸۸ میلادی) نیز عبدالملک خلیفه اموی تصمیم گرفت که بر بالای صخره مقدس، گنبدی باشکوه و زیبا بسازد که با گنبدهای کلیساهای مسیحیان مقابله کند.(پرایس، ۴۷:۱۳۸۶)
پژوهشگران معتقدند این بنا نماد پیروزی و حتی مکان زیارت مسلمانان سرتاسر جهان بوده و از طرفی هم عقاید دیگری مطرح است که این بنا بر باارزشترین قطعه زمین در همه بیت المقدس استوار شده یعنی “سکوی وسیع و بلندی که معبد سلیمان بر آن قرار داشت و یهودیان و مسیحیان را از زمان ویرانی معبد مذکور به دست تیتوس در سال ۷۰پس از میلاد مسیح، از آن دور داشته بود.(هیلن براند، ۲۴:۱۳۸۷)
معماری بنا
بنای قبه الصخره ،هشت ضلعی گنبد داری است که غلام گردشهای دوطبقه دارد و صخره را در میان خود دربرگرفته است. (رشیدی وخبری،۸۳ :۱۳۹۰) یعنی قسمت مرکزی این مسجد به صورت استوانه است و” دراطراف استوانه در چند ردیف ستون سنگی پایه های پنج ضلعی را به صورت بنای هشت ضلعی درآورده است و بیشتر به کلیسا شبیه است تا مسجد، لذا با در نظر گرفتن این که در آن زمان فلسطین و شام در ناحیه نفوذ سیاسی و معنوی بیزانس قرار داشته اند، این امر طبیعی می نماید که قبه الصخره شبیه باسیلیکیای رومی وکلیسای سن صوفی ساخته شده باشد.” (حبیبی، ۱۸:۱۳۹۷ ) بنابراین میتوان گفت معماری و موزاییکهای آن براساس کلیساها و کاخهای بیزانسی مجاور طراحی شده بود. البته ظاهر بیرونی آن در طول دوره عثمانی و نیز بعدها در دوره مدرن دستخوش تغییراتی بوده است. (44-43 :2010 ؛Avner ) به طور کلی در دوره های امویان، عباسیان، صلیبیان، ایوبیان، ممالیک و عثمانیان تغییراتی در تزئینات معماری این بنا ایجاد شده است. (نورسی و اعزازی،۷ : ۱۳۹۴)
این چیدمان دایرهای، بدعت بینظیری از معماری معمولی دوره آغازین هنر اسلامی است و از سنتهای معماری ساختمانهای مارتریای (۲) مسیحی باستانی متأخر الهام میگیرد. چنین پناهگاه هایی در اورشلیم و منطقه وسیع تر شام رایج بود. در این رابطه، یک نمونه قابل توجه که ممکن است مستقیماً بر طراحی قبه الصخره تأثیر داشته باشد، محراب آناستاسیس (۳) است که در فاصله ۵۵۰ متری از محوطه امویان و سایر کلیساهای فلسطین مانند کلیسای کاتیسما (۴) قرار دارد. . این مکان مقدس در ایمان مسیحی اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا اعتقاد بر این است که مکان مصلوب شدن، دفن و رستاخیز مسیح است و آن را به یکی از مقدس ترین مکان ها در جهان مسیحیت تبدیل می کند.(Yatim ,2024:27)
نقوش گنبد قبه الصخره
در زیر گنبد قبه الصخره نقوشی دیده میشود که گرایش به مرکز و اصل وحدت را به ذهن مخاطب القاء میکند. این تزیینات از محیط دایره بزرگ و ابتدایی گنبد شروع شده و به سمت نقطه بالایی و مرکز گنبد ادامه یافته است. شروع این تزیینات شامل نقوش هندسی است که در یک ریتم منظم به سمت مرکز ادامه یافته و اندازه آن نیز هرچه به سمت بالاتر میرود، کوچکتر شده است. درون این اشکال هندسی تکثیر شده نیز نقوش اسلیمی با رنگهای مختلف دیده میشود.
در مرکز و بالاترین نقطه داخلی گنبد نیز شمسه طلایی رنگ وجود دارد که در نقطه مرکزی آن نقش طاووس قابل مشاهده است. گویا هدف از استفاده از این نقش، استعارهای از پرنده طاووس بوده که طراح برای پرهیز از کشیدن پرنده، از این نقش استفاده کرده است. البته این نقش در دم طاووس به عنوان نمادی از چشم نیز شناخته میشود و میتوان آن را به عنوان چشم ناظر بر اعمال انسانها نیز تعبیر کرد. به نظر میرسد طرح نقطه مرکزی گنبد و ریتم به وجود آمده توسط اشکال منظم کشیده شده به سمت مرکز طاووس شباهتی هدفمند با پر طاووس دارد.این نقوش هندسی و گرایش به مرکز در دم باز شده طاووس نیز مشاهده میشود.( مزیدی شرفآبادی/ قاضی زاده ،۱۴۰۱)
آیا نقشمایه مرکزی به کار رفته در گنبد قبه الصخره ،اولین حضور طاووس در نقوش داخلی بنا های معماری بوده است و یا پیشینه این نقش ،معنای فلسفی و معنوی را از پیشینیان نقل می کند؟
نقشمایه طاووس در ایران باستان
در میان نقشمایه ها و نمادهای فراوانی که ریشه در باورها و فرهنگ کهن ایرانیان داشته و تداوم و حضورش تا به امروز و در هنر معاصر نیز دیده میشود، میتوان به نقش طاووس اشاره کرد. برخی عقیده دارند که این پرنده در عین زیبایی و حسن دارای معایبی نیز هست. طاووس باعث ورود ابلیس به بهشت و خروج ابوالبشر از آن شد. این پرنده به لحاظ سمبلیک نیز دارای معانی متفاوتی است؛ مانند پادشاهی، تزیینات، تجمل، تکبر، جالل و شکوه، خودبینی، رستاخیز، زندگی توام با عشق، زندگی درباری، زیبایی، سلطنت، شان ومقام، شهرت، غرور، دنیوی، فناناپذیری، مورد ستایش همگان..”به اعتقاد مردم دوره باستان، طاووس نابودکننده مار است از این رو آن را عامل حاصلخیزی زمین دانسته اند. این پرنده اغلب در طرفین درخت زندگی میکند و همراه با مفاهیم مذهبی بوده است”. (خزایی، ۲۶،۱۳۸۶).
در دوران ساسانیان نقش طاووس از اهمیت خاصی برخوردار بوده به طوریکه در نقش برجسته های طاق بستان، در لوح های گچی تیسفون،منسوجات و حتی بر روی مهرهای این دوره به وفور دیده میشود. در فرهنگ و هنر ساسانیان پیوند عمیقی بین طاووس و سیمرغ، پرنده اساطیری وجود دارد به طوری که ساسانیان در تجسم سیمرغ از دم طاووس استفاده میکردند و این نقش تلفیقی در اکثر هنرهای تزیینی به ویژه در منسوجات به چشم میخورد. در باور ساسانیان طاووس، نماد شکوه و سلطنت است.
نقش در قالب حیوانات اساطیری و یا گریفین ها بر روی ظروف سیمین و زرین و منسوجات و همچنین در کنار الهه آناهیتا(ایزد آب) دیده میشود. “از آنجایی که در باور ایرانیان باستان و آیین مهر، آناهیتا از احترام و ارزش والایی برخوردار است، همراهی طاووس با این الهه، به پیوند این نقش با مقوله الوهیت دلالت دارد” (فلاح دوستی،۱۹،۱۳۸۹) در نزد زرتشتیان نیز طاووس از پرندگان مقدس است. طبری در مورد آتشکده ها و معابد زرتشتی که تا قرن سوم هجری باقی بوده، اشاره میکند در نزدیکی آتشکده بخارا محلی برای نگهداری طاووسها اختصاص داده شده بود و در آنجا طاووسها نگهداری میشدند(خزایی،۲۵،۱۳۸۶)
هنر ساسانیان، هنری کاملا سلطنتی و در خدمت شاهان بود، از این رو نقش مایه های بسیار غنی و متنوع و در خور شاهان داشت. به ویژه پارچه های ابریشمین با طرحهای فوق العاده که در تمامی سرزمینهای تحت سلطه ساسانیان گسترش و نفوذ پیدا کرد. “این پارچه ها اغلب طرحها و مدالیون هایی را نشان میدادند که درآنهاصحنه های شکار و موجودات تخیلی همانند گریفین، سیمرغ یا شیر بالدار نقش بسته بود” (طاهری۲۴،۱۳۹۱)
تقدس این نماد در هنر ایرانی به گونهای است که در بعضی تزیینات، هاله ای از نور این نقش را در بر میگیرد و این هاله به مقام والای شخصیت مزبور دلالت دارد.(صادقی نیا / پوزش،۱۳۹۴)
همانگونه که مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت،نقشمایه مرکزی به کار رفته در گنبد مسجد قبه الصخره ،تاثیر گرفته از هنر نقوش ایران باستان بوده است و در دوره هنر اسلامی آغازین با تکیه بر مفهوم معنوی و روایات اسلامی ، حکمت هنری تداوم یافته پیدا کرده است. حبیب االله آیت اللهی معتقد است: “مبانی زیباشناسی در ایران، همان مبانی زیباشناسی هنر ساسانی بود که از فراسوی قشر زمان زنده مانده و در دورانهای مختلف اسلامی تغییراتی در اجزای آن پدید آمده، لیکن اصل و اساس آن ثابت مانده است.” (آیت اللهی،۱۳۷۹:۴۰)( صادقی نیا / پوزش،۱۳۹۴)
همانگونه که در مقاله “مطالعه تطبیقی نقوش تزئینی گنبدهای مساجد قبهالصخره بیتالمقدس وشیخ لطفالله اصفهان ” مورد تحلیل قرار گرفته است،علاوه بر نقش طاووس در مرکز گنبد قبه الصخره ، نواری از تزیینات به کار رفته با نقشمایه برگرفته از دوره ساسانی مشاهده می شود.( شرف آبادی و قاضی زاده،۱۴۰۲: ۲۶-۲۲)
در زیر گنبد قبه الصخره نقوشی دیده میشود که گرایش به مرکز و اصل وحدت را به ذهن مخاطب القاء میکند. این تزیینات از محیط دایره بزرگ و ابتدایی گنبد شروع شده و به سمت نقطه بالایی و مرکز گنبد ادامه یافته است. شروع این تزیینات شامل نقوش هندسی است که در یک ریتم منظم به سمت مرکز ادامه یافته و اندازه آن نیز هرچه به سمت بالاتر میرود، کوچکتر شده است. درون این اشکال هندسی تکثیر شده نیز نقوش اسلیمی با رنگهای مختلف دیده میشود. پس از تمام شدن این نقوش هندسی، آیاتی از قرآن به خط ثلث در یک دایره دیده میشود که توسط دو دایره باریک دیگر که نقوشی مشابه نقوش گچبری ساسانی دارند، احاطه شده است و نقوش شمسه به صورت مجزا و منفرد در این حواشی بخش مرکزی گنبد قابل مشاهده است.
نقوش اسلیمی
آنگونه که در ویژگیهای هنر دوره اسلامی تا پایان دوره سلجوقیان در قرن هشتم هجری شناخته شده است، ترکیب خطوط و نقوش اسلیمی و هندسی با یکدیگر در تزئین آثار و اشیای کاربردی و به کارگیری نقوش دراشکال دایره ای مرسوم بوده است،کاربرد ترکیبی خط کوفی با نقوش اسلیمی در آثار هنری ،صورت می پذیرفته است و می توان تکثیر اشکال هندسی با نقوش اسلیمی در گنبد قبه الصخره در بستر دوایر متحدالمرکز را برگرفته از شیوه تکرار و قرینه سازی در نقوش گیاهی قوس دار ودورانی هنر دوره ساسانیان دانست.
استفاده از نقشمایه گیاهی سابقه کهن در هنر ایرانی دارد، همچنان که در سرتاسر تخت جمشید از دوران هخامنشیان نقشمایه گیاهی به وفور یافت میشود (پوپ،۱۰۲:۱۳۷۳) پوپ در کتاب معماری ایران علاوه بر سبک شناسی معماری ایران به طور خاص به نقش بن مایه ای گیاهی در تزیین بناها اشاره کرده است. رایس (۱۳۶۸) در کتاب میراث ایرانیان به ویژگی نمادین این نقوش پرداخته است.
هنر اسلامی برای گسترش خود از منابع بسیاری الهام گرفت، نفوذ هنر ساسانی از ایران پیش از اسلام، اهمیت بیشتری داشت؛ بی شک به خصوص در صدر اسلام، هنر ساسانی موجب الهام بخشی به بسیاری از انواع هنر در کشورهای اسلامی شد و به آنجا انتقال یافت. در ایران باستان بخصوص دوره ساسانیان طرحهای اسلیمی حرکت و نرمش کمتری دارد و به طرحهای هندسی نزدیکتر است (هزاوه ای، ۹۶:۱۳۶۳). وارث حقیقی ایران ساسانی، اسلام است و هرجا که اسلام توسعه یافت، اشکال هنر کهن ساسانی را با خود انتقال داد (رایس، ۴۰۵:۱۳۸۶ )(مشبکی،صفایی۳۳:۱۳۹۵)
اسلیمی یکی از اجزای مهم طرح های اصیل ایرانی است، مرکب از خطوط منحنی مارپیچ که در زمینه کاشیکاری، گچبری و نقاشی مورد استفاده بوده است که با رنگهای متمایز طرح میشود و شاخه های کوتاه و برگ و گل از ساقه های مارپیچی آن منشعب میگردد. نقش اسلیمی از خط کوفی استخراج شده است و لفظ اسلیمی را شکل شکسته لفظ اسلامی میدانند در مقابل طرح ختایی است که با مغول از چین به ایران آمده است، اما حقیقت این است که طرح های مذکور از ابتکارات هنرمندان عصر اشکانی و ساسانی میباشد و اقتباسی است از پیچ و تاب های درخت مو که نمونه بارز آن را میتوان در آثار سیمین ساسانی مشاهده نمود. مایه اسلیمی کم کم بسط یافته و از آن اشکال گوناگونی ساخته است. امروزه بیش از پنجاه شکل اسلیمی وجود دارد.(ماچیانی، ۹۹:۱۳۸۰(،(مشبکی،صفایی۳۵:۱۳۹۵)
نتیجه
مطالعه و بررسی تطبیقی عناصر زیباشناسی و نقشمایه های به کار رفته در مسجد قبه الصخره،اولین اثر به یادگار مانده از دوره اسلامی آغازین ،تکراری بر اصل جاودانگی معنا در هنر است.عناصر بصری که به واسطه تغییر در اشکال و محل بکارگیری آنان ،محتوا و حکمتی مشابه را در طول تاریخ به تصویر کشیده اند.غنای فرهنگی ایران باستان زمینه ساز تداوم حکمتی برخواسته از معنویت و به تکامل الهی رسیده در هنر اسلامی است.تاثیرات کانسپت هنری همپایان ایران زمین در غرب ،در این اثر تاریخی از دوره هنر اسلامی نیز بنا بر نظر محققان و اسناد تاریخی, مورد پژوهش قرار گرفت.هرچند که اصالت بی زمان هنر ایران در تداوم خویشتن، در دوره هنر اسلامی آنچنان اوج و هویت حکیمانه ای در خلقت هنر، بنا بر آیین ها و رسوم معنوی خلق کرد که در هر وجب از خاک سرزمین ها و ملل مختلف ،الگوساز و پیام آور فرهنگی جاودانه در طول تاریخ هنر جهان گردید.تلفیق هنر و فرهنگ متفاوت منبع الهام بخشی از هم افزایی فرهنگ هنر در قومیت های مختلف در تاریخ می باشد.زیبایی شناسی منحصربفرد و نوآور که با وجود دلایل مختلف مقطع محور, اعم از سیاسی، مذهبی، فرهنگی به هدفی غایی که همانا حفظ محتوا و حکمت و معنویت در هنر تاریخی بوده است،همت گماشته اند.
MORE..
مقاله فوق با حفظ حقوق نویسنده | هاله قورچیان | در نشریه مدرن مدیا منتشر شده است.